خیـــــلی سخته
دلتنگش باشی
خیـــــلی اتفاقی تو خیابون ببینیش
از کنارش رد شی
ولـــــــی
نتونی نگاش کنی
وقتی حس میکنم
جایی در این کره خاکی
تـــــــــو
نفس میکشی
و
من از همان نفسهایت نفس میکشم
آرام می شوم
تـــــو بـــــاش
"هــــوایــت"
"بـــــویت"
برای زنده ماندم کافیست
تو نیستی
امـــــا
من برایت چایی میریزم
دیروزم نبودی
برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا
دوست داری مث آیینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگه چه فرقی میکنه
باشی
یا
نباشی
من با تو زندگی میکنم
دیگر چیزی نمیخواهــــم
آغـــوش تـــــو باشد
و
شانه هـــــای تـــــو
به دنیا میگویم"خدافظ من دنیایم را پیدا کردم"
این روزها
جای خالی تو را با عروسکی پر میکنم
همانند توست
"مرا دوست ندارد"
"احساس ندارد"
امـــــــــا
هر چه هست
دل شکستن را بلد نیست
لعنت به تمـــــام کسانی که
"تــــــو "
نیستند
ولـــــــــــــی
عطر تو رو میزنن
بگذار این مردم
هر چه دلشان میخواهد بگویند
تــــــــو
خورشید منی
حتی اگر
از پشت کوه آمده باشی
بغضم میگیرد
هنگامی که میفهمم او دیگر صدایم نمیزند
"حتی اشتباهی"
سکسکه ام گرفته بود
گفتم مرا بترسان
دستانم را رها کرد
"نفسم بند آمد"
خوش خط و خال من
ببخش که هنوز
"پـــونــه مــانـده ام"
تسبیحی بافته ام
نه از سنگ
نه از چوب
نه از مروارید
بلور اشکهایم را به نخ کشیده ام
تـــــا
برای شادمانیت دعا کنم
یادته میگفتی نفستم؟؟؟؟
چی شد؟؟
بند اومدم؟
زدی تو کار تنفس مصنوعی
اونم دهن به دهن با غریبه؟؟؟؟
هی تــــــو
به خیالت نمیفهمم یواشکی مرا در خاطراتت مرور میکنی
؟
کــــــاش
اقد مغرور نبودی
آنقدر زیبا عاشق او شده ای
آدم لذت میبرداز این همه خیانت
روزی هم اینگونه عاشق من بودی
یادت هست لعنتی؟؟
برای دل خودم مینویسم
برای دلتنگیهــایـم
برای دغدغه هــای خـودم
برای شـانه ای که تکیـه گـاهـم نیست
برای دلـی که دلتنگـم نیست
برای دستی کـه نـوازشگـر زخم هـایم نیست
برای خـودم مینـویـسم
بمیرم بـرای خـودم که اینقـدر تنهـاست
من
دعا میکنم تو رو داشته باشمو
تو
دعا میکنی دیگر من نباشم
"بیچاره خدا"